دراین قسمت می خواهم مطلبی رابه زبان شعر برایتان بنویسم که هرچنددرحوزه بحث مانیست ولی زیاد هم به زمان حال ماانسان های این دور وزمانه بی ربط نیست وامیدوارم که شماهم خوشتان آید .
لطفا ً بعد از خواندن این مطلب نظرخودتان راراجب این متن برایم ارسال کنید.
ضمنا ً نام منبع ونام نویسنده آن درپایان متن هست که ازدوستان خوب بنده هستندویک روحانی است وسایت این آقا خیلی باحال است اگرسری زدید وخوشتان آمدیادی هم از ما مکنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
تبليغ مدرن:
· صداي هياهوکف و دست زدن بلند است.
· گفتم اينجا چه خبر است؟گفت داريم اصلاحات مي کنيم.
· گفتم چه چيزي را؟گفت نام مجتمع را.
· آيدين نام قشنگي است، بهتر از نامهاي لطف، صفا و صداقت است.
· اينها جاي خود را به مد و رنگ داده اند.
· صداي شهيد خاموش شده است و همه مي دانند که تنها شهيد انسان خوبي بوده است.
· جبهه محل تفريح و گردش شده است.
· نگاه کردن بر اروند، بهمن شير و کارون.
· ايثار را به تمسخر و وحدت را به نشانه گرفته اند.
· امروز ديگر نان تنوري جاي خود را به نان فانتزي داده است.
· بجاي آش:دسر و ژله مي خورند و با پيتزا وساندويچ قيافه مي گيرند و پز مي دهند.
· بجاي سلام:Helloمي گويند و بجاي الحمدلله و شکرلله: مرسي.
· سال تحويل را به کنار امامزاده وامام نمي روند:مگر تخت جمشيد با صفا نيست.
· اسماعيل را اسي مي خوانند و ابراهيم را ابي .
· راستي داوود را ديويد مي خوانند.
· حاج همت را کسي نمي شناسد.
· چفيه را روسري کرده اند و پلاک را زنجيرو عشق را در تايتانيک خلاصه مي کنند.
· چمران را به اسم دکترمي شناسند وبهشتي را به نام بيمارستان ومطهري را به نام خيابان مي دانند و انقلاب را به نام ميدان.
· خانه سبز را بهتر از خانه دل مي شناسند.
· براي دختر محمد(ص)گريه نمي کنند و داستان مظلوميت در وپهلو را نمي خوانند، مگر بينوايان ويکتور هوگو دختر ندارد.
· مسجد ديگر محل فاتحه خواني نيست:مگر شهر ما تالار ندارد.
· مشتريهاي خدا کم شده:همه به دنبال فروشگاه رفاه مي گردند.
· براي اشکال گرفتن به مفاتيح(مفاتيح الجنان)کف مي زنند و براي تعطيلي دروغ نامه هاي روز(بعضي روزنامه ها )عزا مي گيرند.
· امام حسين(ع)را براي شفاعت و حضرت عباس را براي عرض حاجت مي خواهند.
· آويني کيست؟آيا شهيد شد؟شهيدان که هستند؟بازيگر بوده اند يا ستاره سينما؟فيلم جديد چيست؟آيا هنوز به بازار نيامده است؟راستي آنتن ماهواره ما خراب است فردا سريال خارجي دارد.
· گفتم خوب اسرائيليها حاج احمد متوسليان و دوستانش را آزاد کردند؟گفت من اين فيلم را نديده ام ديشب آن را نشان داد؟
· علي مظلوم است، گفتم در نهروان چه کسي پيروز شد؟گفت نمي دانم شايد آث ميلان.
· پوستر را مي بيني ؟عکس آرنولد بود با سلاح پيشرفته زير آن نوشته شده بود*اسلام دين خشونت است*.
· گفتم قصه هاي قرآن را خوانده اي؟گفت نه ولي بجايش چند رمان را از بر هستم.
· گفتم مشکل شرعي نداري؟گفت چرا وضع اقتصاد خيلي بد است:اقساط پرايد را اگر زياد کنند بد نيست.
· گفتم براي مظلومت حسين(ع) گريه کرده اي؟ گفت خنده بر هر درد بي درمان دوا است.
· پرسيد :راستي تو چرا صورتت را اصلاح نمي کني؟شخص ديگري مي گذشت با تمسخر گفت:حاج آقا سلام ععععععليکم چکار مي کنيد؟گفتم تبليغ مي کنم.
· گفت پس چرا در آگهي هاي بازرگاني تلويزيون تو را نديدم؟ خوب شايد از راديو صدايت را شنيده باشم.
· گفتم ريش پرفسوري براي چه؟گفت: وحدت بين حوزه و دانشگاه
· گفتم با خدا تماس داري؟گفت شماره موبايلش را ندارم اگر تاجر معروفيه بده شايد به دردم خورد.
· گفتم فاطمه را مي شناسي؟ گفت نه ولي يک بوتيک در انقلاب است که نامش فاطيما است.
· گفتم مي خواهم به ولي عصر(عج) برسم؟گفت از خيابان آزادي که رد شدي به تاکسيها بگو ولي عصر خودشان تو را مي برند.
· امروز ديگر صداها زياد شده و صداي قرآن بگوش نمي رسد.
· خواننده بهتر مي خواند.
· فضا ساکت بود و هيچ کس حرف نمي زد.گفت اينجا چه خبر است؟اينها چرا ساکتند؟اشاره به تابلو نمود:روي آن نوشته شده بود*براي شادي رفتگان يک دقيقه سکوت*.
· گفتم من از چه تبليغ کنم؟گفت:از کرم و ژله و صابون نمي دانم هر چه مي خواهي.
· گفتم غيرت ؟گفت: محو شد.
· گفتم عفت؟ گفت:نابود شد.
· گفتم جنگ؟ گفت: به خاطره ها پيوست.
· گفتم خداحافظ ؛ گفت:bye
باتشکراز حاج آقا«یک طلبه باعبای مشکی» مسئول سایت
آدرس وب سایت حاجیhttp://asemany1.parsiblog.com/ است که میدوارم خوشتان آید.