بسمه تعالی


خوشا به حال چشمهای تو  چون بارانیست ، خوشا به حال دست های تو چون مهمانیست ، خوشا به حال نگاهت چون آسمانیست ، تعجب نکن !!! کمی صبر کن ! ببین  ، بوی سیب می آید ،  انگار کسی تو را فرا می خواند ، ببین چه قدر دریا طوفانیست  ، بیا درنگ نکن با خود توست بیا ، بیا و سوار شو ، ناخدای این کشتی  خدای مهربانیست و جواز ورودش فقط

                                   عطش ! عطش !

 

راستی تا به حال تشنه شده ای ؟تشنه محبت ؟ تشنه یک دوست که تو را به خاطر خودت بخواهد ،تشنه یک نگاه صادق ، تشنه یک دست که همه کار از او بر بیاید ؟  تشنه یک لذت که پایان نپذیرد؟  مطمئنم که شده ای حتی یکبار ، پس سوار شو ، مگر نشنیده ای که فرموده اند کشتی او از همه بزرگتر و سریعتر است پس سوار شو اکنون فصل حرکت  و اکنون زمان نجات . چی ؟ مقصدش کجاست ؟ می رویم خانه ی حضرت بهشت ! خنکای وجودش تنت را نوازش خواهد داد ، سوار شو ، فرصتی برای درنگ نیست ! داستان نوح را به یاد می آوری ؟

اینجا چند قدمی ظهور ، پسر حسین علیه السلام سال هاست انتظارمان را می کشد.   از خانه ی  او تا بهشت راهی نیست  بیا تا به خانه اش برویم و با او شروع کنیم ، تعجیل کن ، مادرش چشم به راه است .

آری اکنون گاه یاری اوست.


امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (علیه السلام) و زيارتش را در دل او مى‏اندازد


از عرش از میان حسینیه‌ی خدا

آمد صدای ناله‌ی «حیّ علی العزاء»

جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا